همروز یه تولد به پستم خورد مایل نبودم برم اما رفنم

بدام جالب و اابته مسخره بود

هرچی طلا داشتن انداخته بودم دخترای هم سن سال من سرویس طلاهای عروسیشون رو به خودشون اویزون کرده بودن تولد عادی بود با لباسای نعمولی در حددد لباس خونه 

اما همه چرت بودن و سرتا پا طلا به قدررری چندش بود ک نگو و نپرررس

من فقط یه یه حلقه رینگ ساده طلا دستم بود و لذت بردم ک مثل اونا نیستم!!!

من طلاهامو همون شب عروسی بوسیدم ک گذاشتم کنار


دیروز از سر کار اومدم نهار دعوت بودیم خونه پرهام مامانش بهمون زنگ زد بیایم

شبش برام توولد گرفتتتتتتتتتتن

کلی دوق کردم

خواهرش برام کیک اهنگ و رقص و کلی خوش گدششت

اهی شکرت

دیشب تو اون فضا بین رقصیدنا و دست زدناشون با خودم گفتم چه خوبه که خانواده هامون با هم کنار اومدن و باهم خوبن

چه خوبه که هیچ تفاوت فرهنگی ای نداریم

خداروشکر که هر دو طرف خانواده ها بی ازار و خوبن

الهی شکر و هزاران بار شکرت


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موزیک سرا دیار همت و صمیمیت ( روستای خشک ) http://sistan3da.ir/ آرش قالب هر چی که بخوای پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان تاج تنهایی من